سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جزتو

نظر

 

ای پدر ! ای کشتی پهلو گرفته

برکنار ساحل سبز رسیدن !

کاش می شد باز گردی

لا اقل امروز ....!

من برایت هدیه  دارم

هدیه ای از جنس عشق

هدیه ای از جنس خوبیها ی تو

یک کتاب آ سمانی

آن که مونس بودهر شب با دل و ...

هر صبح با برق نگاه پاک تو

کاش می شد باز گردی !

لا اقل امروز...

لیک افسوس و هزاران آ ه و صد ناله

 که دیگر

بوسه گاه  آفتاب

آن دستهای مهربانت نیست

جای آن ، جلد نفیسی پیش رو دارم!

که با یاد تو بر او بوسه می کارم

و جای آنکه در آغوش پر مهرت رها گردم

به روی شانه های سنگی خاکت

گذارم صورت و از ا شک غم

رودی روان سازم

میان بستر سبز حروف نام زیبایت...


 38%5bwww_bahar-20_com%5d.jpg